آدام فیلیپس: ” باید اجازه دهید فرزندانتان به شما یاد بدهند. “
مصاحبه کننده : هانا بکرمن
ترجمه: آریا زینل
ویرایش و مطابقت با متن انگلیسی تیم تهیه محتوای پی اس ایران
روانکاو و منتقد ادبیات درباره اینکه چرا توجه طلبی و لذت دوباره خواندن رمان گستبی بزرگ خوب است صحبت می کند. آدام فیلیپس یکی از روانکاوان و منتقد های ادبی پیشروی بریتانیا است . او بیشتر از 20 کتاب درباره روانکاوی ، ادبیات و فرهنگ در زمینه های فروید و د.و. وینیکات تا پروست و هودینی نوشته است . او ویرایشگر ناظر (توضیح اینکه ادیتور جنرال بقیه ادیتورها را منیج می کند) مجموعه ” Penguin Modern Classic Freud” و استاد مهمان دانشگاه یورک است . کتاب جدیدش به نام توجه طلبی درباره چگونگی و چرایی نیاز ما به توجه و روش هاییست که ما سعی در به دست آوردنش داریم.
هانا بکرمن : امروزه در خواست های زیادی برای جلب توجه ما وجود دارد . چه چیزی مشخص می کند که توجه ما به چه معطوف شود؟
آدام فیلیپس: به نظرم ترکیبی از فرهنگ و جامعه ای که ما در آن متولد شده ایم است که مواد اولیه اش را تامین می کند . به طور مشخص والدین ما به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به ما می گویند که به کجا باید نگاه کنیم، به چه باید گوش کنیم و چگونه باید رفتار کنیم. و در عین حال یک عامل نامشخص دیگر هم هست که می توانید اسمش را ژنتیک یا ویژگی های شخصیتی موروثی بگذارید .
هانا بکرمن: شما پیشنهاد می دهید که توجه شکلی از دیوانگی یا اعتیاد است . چرا؟
آ ف: بخشی از ما می خواهد به رشد و تحولمان دست درازی کند و روش آن برای انجام این کار محدود کردن فعالانه ذهنمان است. و این همان چیزیست که فوبیا و اعتیاد را شکل می دهد: سازمان دهی افراطی توجه به منظور حل کردن خیلی از مشکلاتمان. پس، دلیل اینکه ما توجه مان را محدود می کنیم ترس از پیامد های ناشناخته ی بدون قاعده و قانون است، زیرا، ما نمی دانیم که توجه ما را به کجا سوق می دهد. و این ابهام هم هیجان انگیز است و هم دردسر ساز است .
هانا بکرمن: توجه طلبی به طور کل آوازه بدی دارد، اما شما می گویید ” توجه طلبی یکی از بهترین کار هاییست که می توانیم انجام دهیم.” چرا؟
آ ف: چون ما به توجه نیاز داریم و به طور معمول نمی دانیم که چه چیزی در درون ما هست که که بر آنیم تا انجامش دهیم، ولی از چیزی که از دیگران می خواهیم آگاه [تر] هستیم. و به همین دلیل است که فرهنگ افراد مشهور جالب است. چون به نظر می آید تعداد معدودی از افراد هستند که می دانند چه می خواهند: می توانیم اسمش را شهرت یا ثروت بگذاریم. ولی فکر می کنم مبهم تر از آن چیزی است که به نظر می آید. چون خطرش معروفیت بدون مشغولیت است.
هانا بکرمن : این شبیه توصیفی از فضای مجازی است. شما با اضطراب فرهنگی موافقید که دارد گستره توجه ما را دچار فرسایش می کند؟
آ ف: من دنیایی را که یکی از چیزهایی که مردم از انجامش لذت می برند مانند گوش دادن ، خواندن و نگاه کردن با دقت، آرام و صبورانه است را ترجیح می دهم. با این وجود، به نیکی می دانم که افراد زیادی به ویژه افراد جوان تر به نظرشان احمقانه ترین و خسته کننده ترین کار ممکن است .
هانا بکرمن : شما درباره اینکه بچه ها چطور باید اجازه داشته باشند که علایق خودشان را تجربه کنند می نویسید. اگر والدین علایق فرزندان را زیادی جهت دهی کنند چه می شود؟
آ ف: خطرش این است که فرزند باید یک خود فرمانبردار ایجاد کند تا والد را راضی نگه دارد. در جایگاه یک کودک، ما چیزی می شویم که والدینمان از ما می خواهند. پس کار اصلی ما این است تا بین آن چیزی که از ما می خواهند باشیم و چیزی که خودمان از خودمان می خواهیم باشیم چطور آشتی برقرار کنیم. البته که این دو چیز همیشه با هم کنار نمی آیند و نتیجه اش تعارض می شود. نکته محاطره انگیز در این میان این است که فرزند به سادگی تبدیل به یک ابژه خودشیفته وار برای والدینش شود .
هانا بکرمن: اگر کسی توجه بیش از اندازه به کودک کند خطرناک است؟
آ ف: به عنوان مثال اگر من بیش از حد از کودکم محافظت کنم من به آن ها این پیام را منتقل می کنم که چیز وحشتناکی آن بیرون است که نیاز به محافظت او از آن حس می شود. شکل دیگر آن این است که والدین سر چیزی که می خواهند کودک باشد زیادی دستوری و مستقیم باشند. حال آنگه، به عنوان یک والد بایستی بگذارید فرزندانتان بتوانند به شما بگویند که چه والدی دوست دارند باشید.
هانا بکرمن: از نظر فرهنگی تمایلی برای یکی دانستن نبودن توجه با نبودن اخلاق وجود دارد، به نظرتان این گزاره درست است؟
آف: بله، به نظرم برای اینکه از بهترین اخلاقیات برخوردار باشیم – برای اینکه با مردم مهربان باشیم – باید بتوانیم درباره آنها فکر کنیم، باید بتوانیم با آنها تعامل کنیم و باید بتوانیم آنها را تصور کنیم. و نمی توانی همه این ها را سرسری انجام بدهی.
من کتاب های تخیلی کارآگاهی نمی خوانم : علاقه ای به دانستن اینکه در ادامه چه اتفاقی خواهد افتاد ندارم .
هانا بکرمن: شما می گویید که “ایده های بزرگ” به ناچار تمرکز ما را محدود می کنند. آیا به همین دلیل است که ماجرای برگزیت اینقدر قطبی سازی شده و تقلیل یافته است؟
آ ف: بله، به نظرم چیزی که خیلی از مردم را راضی می کند این است که چقدر این ماجرای کش دار خسته کننده شده است. خسته کننده است و شمار زیادی از مردم نمی دانند چطور در موردش فکر کنند و با شکایت در مورد آن به دنبال تسکین خود هستند. اما یک حقیقت بسیار آزار دهنده این است که افرادی وجود دارند که ادعا می کنند به طور کامل می دانند چکار می کنند با اینکه در واقع پاک نمی دانند که چکار می کنند. بهترین چیزی که ممکن است از برگزیت در بیاید مردمیست که راجب اینکه چه موضع سیاسی می خواهند داشته باشند فکر کنند. چه گفت و گوهای سیاسی ای وجود دارد که حس می کنیم ارزشمند هستند، با توجه به اینکه هزاران از آن را انجام داده ایم که بی فایده بوده اند؟
هانا بکرمن: از چه زمانی به نظریه روانکاوی علاقه مند شدید؟
آ ف: وقتی تقریبا ۱۶ سالم بود، کتاب زندگینامه یونگ به نام خاطرات ، رویاها و اندیشه ها را خواندم. تا ان موقع چیزی در مورد روانکاوی به گوشم نخورده بود و به نظرم ممکن بود شکلی از زندگی شدت جالبی باشد. بعد از آن کتاب بازی کردن و واقعیت وینیکات را که در آن زمان چاپ شد خواندم. همان موقع بود که دریافتم چه می خواهم باشم، یک روانکاو کودکان.
هانا بکرمن: کتاب های مورد علاقه تان در کودکی چه بودند؟
آ ف: من کتاب های مورد علاقه ای نداشتم. به عنوان یک کودک زیاد مطالعه نمی کردم. به طبیعت علاقه داشتم و کتاب هایی درباره آن خواندم .
هانا بکرمن: وقتی بالاخره در نوجوانی شروع به مطالعه کردید نویسنده های مورد علاقه تان چه کسانی بودند؟
آ ف: دی.هچ. لارنس ، تی.اس. الیوت ، کریستوفر ایشروود ، وردزورث، بلیک و کیتز.
هانا بکرمن: کدام نویسنده بیشتر از همه در نوشته های شما تاثیر گذار بوده است؟
آ ف: تصور می کنم به شگلی همه چیزهایی که خوانده بودم بر من تاثیر گذاشته اند. ادبیات به طور کلی حامل خرد است: به شما یاد می دهد که باشید و چگونه زندگی کنید .
هانا بکرمن: به نظرتان کتابی هست که بیشتر از آن خوشتان آمده باشد؟
آ ف: نه، در عین حال به اینکه مردم واقعا عاشق کتابی می شوند و زیادی به آن بها می دهند را دوست دارم . به نظرم کار خوبیست .
هانا بکرمن: کتابی هست که مردم با دیدن آن در کتابخانه تان هیجان زده شوند؟
آ ف: پاسخش سخت است چون نمی دانم مردم از من انتظار دارند چه باشم. این سوال را می شود به شکل دیگری هم پرسید: کتابی هست که ترجیح بدهید مردم آن را [در کتابخانه شما] نبینند، فکر نمی کنم باشد .
هانا بکرمن: آیا ژانری هست که آن را نمی خوانید؟
آ ف: من کتاب های تخیلی کارآگاهی نمی خوانم و علاقه ای هم به دانستن اینکه چه اتفاقی در ادامه خواهد افتاد و چه کسی انجامش خواهد داد ندارم. همچنین، کتاب های علمی تخیلی نمی خوانم و چیزهایی که خیلی تمثیلی هستند را زیاد نمی پسندم.
هانا بکرمن: آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
گتسبی بزرگ، دو هفته پیش دوباره خواندمش، فقط می دانم که می خواهم کتابی را دوباره بخوانم و نمی دانم چرا، و بیشتر اوقات حتی بعد از اینکه خواندمش هم نمی دانم چرا. اما واقعا موثر بود – به نظرم شگفت آور بود .
هانا بکرمن: چه کتابی روی میز کناری تختتان هست که قرار است بخوانید؟
آ ف: می خواهم کتاب عملگرایی ویلیام جیمز را دوباره بخوانم. و یک شاعر آمریکایی به نام ری آرمانتروت است که شعر هایش را می خوانم و خیلی خوب است و می خواهم نثرش را بخوانم .
منبع: گاردین ۶ جولای ۲۰۱۹
این مقاله توسط آریا زینل ترجمه شده است و توسط سایت پی اس ایران (تحلیل روانی اجتماعی) منتشر می شود و باز نشر آن با ذکر منبع و ارجاع دهی مناسب آزاد است.
Cheers!