- پایگاه دانش را مرور کنید
- آینده ممکن است
- طرفداران Hibs و Ross در فینال
- نکته روز: آن مرد دوباره
- طرفداران Hibs و Ross در فینال
- پرنده در خطر از دست رفتن است
زندگی نامه جان بالبی
جان بالبی در بیست و ششم فوریه 1907 میلادی در لندن متولد شد. خانواده او از طبقه ی متوسط جامعه بودند. پدرش آنتونی بالبی جراح بود. مادرش زن سخت گیری بود و وی فقط روزی یک ساعت می توانست مادرش را ملاقات کند، از همین رو جان بالبی توجه و عاطفه ی کمی از مادرش دریافت می کرد. در چهار سالگی پرستار بالبی که موردد علاقه ی او بود وی را ترک کرد و بعدها بالبی از این مسئله به عنوان یکی از تراژدی های زندگی خود یاد کرد. در 7 سالگی به مدرسه شبانه روزی رفت. پس از اتمام مدرسه در کالج سلطنتی ناوال تحصیل کرد و سپس برای تحصیل در رشته ی پزشکی به دانشگاه کمبریج رفت. در سال 1929 به عنوان یک کار تکمیلی یکسال با کودکان محروم از مادر کار کرد. سپس زیر نظر ابری لویس به مطالعه روانپزشکی پرداخت. بالبی داوطلبانه با 24 کودک ناسازگار 4-18 ساله کار کرد. با مشاهدات نظام دار این کودکان و تجربیات بعدی بالبی متقاعد شد که گسستگی روابط مادر و کودک پیش زمینه ای برای آسیب شناسی روانی در بزرگسالی است. بالبی به توصیه جان آلفورد مطالعات خود را در روانپزشکی کودک و روان درمانی ادامه داد و در انجمن روانکاوی انگلیس پذیرفته شد. روانکاو او جوان ریویر یکی از دوستان و طرفداران ملانی کلاین بود. از بین تحلیل گران و روانپزشکانی که با او همراه بودند کریستف هنیک و جیمز روبرتسون بیش از همه بر او تاثیر داشتند. تجربیات مهم بالبی عبارت بودند از:
1- کار او با کودکان ناسازگار
2- همکاری او با جیمز روبرتسون
3- کار کردن با ملانی کلاین در حین آموزش روانکاوی
از وی مقالاتی با عناوین ” ماهیت پیوند کودک با مادرش” که در سال 1957 ارائه شد، ” اضطراب جدایی” در سال 1959، “سوگ و عزاداری در نوباوگی و اوایل کودکی” در سال 1960 ارائه شد.
بالبی همراه با مری اینسورت نظریه ی دلبستگی را پایه گذاری کرد.
نظریه دلبستگی
بالبی در سال 1969 نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ به نیازهای زیست شناختی و روانشناختی مادر و کودک پدید می آیند، و یک سری الگوها که ارزش انطباقی دارند مانند خندیدن، گریستن و سینه خیز رفتن از کودک سر می زند که باعث می شود از وی مراقبت لازم بعمل آید. نتیجه عمده کنش متقابل بین مادر و کودک، به وجود آمدن نوعی دلبستگی عاطفی بین فرزند و مادر است. بالبی و مری اینسورت معتقدند که همه کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می کنند و این دلبستگی شدید شالوده ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می کند. وی ثابت کرد که دلبستگی موجب کاهش اضطراب می شود.
علائم دلبستگی
اول اینکه یک تکیه گاه بهتر از هر کس دیگری می تواند کودک را آرام کند، دوم اینکه کودکان برای بازی یا حرف زدن بیش از هر کس دیگری به سراغ تکیه گاهشان می روند، سوم اینکه کودک در حضور تکیه گاه کمتر احساس ترس می کنند تا در غیاب او.
مراحل دلبستگی
1- مرحله پیش از دلبستگی (تولد تا 6 هفتگی) انواع علائم فطری، چنگ زدن، لبخند زدن، گریه کردن، وقتی مادران پاسخ می دهند نوباوگان آنها را ترغیب می کنند که نزدیک بمانند، زیرا تسلی می یابند.اما هنوز به مادر دلبسته نیستند.
2- مرحله شکل گیری دلبستگی (6 هفتگی تا 8-6 ماهگی) در طول این مرحله نوباوگان به مراقبت کننده آشنا به صورتی پاسخ می دهند که با یک غریبه فرق دارد.
3- مرحله دلبستگی آشکار (6-8 ماهگی تا 18 ماهگی-2 سالگی) اکنون دلبستگی به مراقب آشنا آشکارا مشهود است. آنها اضطراب جدایی نشان می دهند، یعنی اگر فرد بزرگسسالی که به او تکیه کرده اند، آنها را ترک کند ناراحت می شوند.
4- تشکیل رابطه متقابل (18 ماهگی تا 2 سالگی و بعد از آن) رشد سریع باز نمایی ذهنی و زبان به کودکان نوپا امکان می دهد تا آمد و رفت والد را دررک کرده و برگشت اورا پیش بینی کنند، در نتیجه اعتراض کاهش می یابد.
طبقه بندی کیفیت دلبستگی نوزاد
دلبستگی ایمن- این کودکان رفتار دلبستگی واضحی بعد از جدایی اولیه و ثانویه از مادر نشان می دهند. آنها مادر را صدا می کنند، دنبال او می روند و در نهایت گریه می کنند و زمانیکه مادر بر می گردد خوشحال می شوند و او را بغل می کنند.
دلبستگی نا ایمن(اجتنابی)- این کودکان نسبت به جدایی اعتراض چندانی نمی کنند و بعد از باز گشت مادر از او اجتناب می کنند، اغلب تماس بدنی زیادی بین آنها نیست.
دلبستگی نا ایمن(دوسوگرا)- بعد از جدایی این کودکان مضطرب می شوند و گریه می کنند. زمانیکه مادر باز می گردد این کودکان در عین حال که تمایل برای تماس بدنی و مجاورت می کنند، اما نسبت به مادر پرخاشگری می کنند.
دلبستگی آشفته- کودکانی که طبقات دیگر قرار نگرفته اند، کودکان دلبسته آشفته نامیده می شوند.
در آزمون اضطراب جدایی از 6 تصویر برای ارزیابی دلبستگی استفاده می شود علاوه بر اینها مصاحبه هایی وجود دارد که دلبستگی را اندازه می گیرند.
امکانات کلی برای درمان کودکان و نوجوانان (پیشنهادات)
1- درمانگر کودک باید به عنوان یک پایگاه پایدار هیجانی-فیزیکی عمل کند تا بتواند با کودک مبتلا به اختلال دلبستگی رابطه برقرار کند.
2- درمانگر موجب تسهیل بازی می شود، وی از طریق تعامل مستقیم و مشاهده بازیهای نمادین رابطه کودک با اشخاص مورد دلبستگی اش را نشان می دهد.
3- درمانگر تعاملات مرتبط با دلبستگی بین خودش و کودک را تعبیر می کند.
4- درمانگر ابزار هیجانی مرتبط با موضوعات دلبستگی را که نسبت به درمانگر صورت می گیرد پرورش داده، آنها را با تجربیات دلبستگی گذشته کودک ارتباط می دهد.
5- درمانگر با ایجاد محیطی امن کاری می کند تا کودک بتواندخود را از دلبستگی های نا ایمن و مخرب گذشته رها کند.
6- درمانگر در پایان درمان باید پیوند درمانی را طوری قطع کند که به عنوان مدتی برای جدایی های قابل کنترل توسط کودک باشد.
درمان سوگواری
1- به فرد اجازه داده شود تا احساسات، درد، آرزوهای نهانی و … خود را ابراز نماید.
2- لغات یا کلماتی پیدا کند تا برای این احساسات نام گذاری کند.
3- ارزیابی تاریخچه دلبستگی آزمودنی، شامل کیفیت رابطه با شخص از دست رفته و همین طور افراد مهم دیگری که درزندگی دوران کودکی شخص وجود داشته اند.
سبک دلبستگی و انتخاب همسر
محققان توجه زیادی به سبک های دلبستگی در زوجین کرده اند. افرادی که دلبستگی ایمن دارند، نه تنها یکدیگر را می پذیرند، بلکه تا پایان راه همدیگر را همراهی می کنند.
نشانه های دلبستگی ایمن عبارتند از:
1- رضایت از رابطه
2- مراقبت کردن از همدیگر
3- رابطه جنسی
4- الگوهای تعارضی و ارتباطی
5- استرس و مقابله با آن
نتیجه گیری
کار بالبی پیامد های مفیدی به شرح زیر به همراه داشته است:
– بهبود در وضعیت مراکز مراقبت از کودکان و تاکید بر پرورش کودکان
– بهبود وضعیت مراقبت از کودکانی که در بیمارستان بستری می شوند و ضرورت حضور والدین
– بهبود آموزش مراقبین کودکان
– تاکید بر پرورش کودکان توسط مادر و نیاز کودک برای ماندن مادر در خانه با استفاده از نظریات بالبی
– اکنون ما می دانیم که کودکان در چه سنینی در برابر جدایی آسیب پذیرتر هستند، برای مثال در سنین بین 6 ماهگی تا 3 سالگی پسرها بیشتر از دخترها در جدایی روابط بی ثبات با مادر آسیب می بینند.
در مورد نظریات بالبی انتقاداتی وارد است.
1- نقش پذیری: در مورد اینکه آیا صحبت از نقش پذیری در انسان هم مناسب استت یا نه تردید وجود دارد. از طرف دیگر دوره حساس و مهم برای شروع رابطه دلبستگی در انسان اگر وجود داشته باشد می تواند بسیار انعطاف پذیر و محدود به یک زمان خاص نباشد.
2- مشکلات کوتاه مدت: روبرتسون دریافت که کودکان اگر درمحیطی گرم و صمیمی توسط افراد آشنا در غیاب والدین ارتباط داشته باشند می توانند بر مشکلات ناشی از جدایی کوتاه مدت فائق آیند.
3- دلبستگی های بعدی: قرائنی وجود دارد که نشان می دهد افراد می توانند بر مشکلات ناشی از دلبستگی ابتدایی خود فائق آیند و روابط مطمئنی در بزرگسالی ایجاد نمایند.
4- مشکلات رشدی: مشکلاتی که این کودکان جدا شده از مادر در طی رشد تجربه کرده بودند، احتمالاً ناشی از فقدان تسهیل کننده ها بوده نه فقدان فرد مورد دلبستگی.
5- مطالعه حیوانات: محرومیت شدیدی که میمون های هارلو تجربه کردند در انسان ها مشاهده نمی شود.
6- بزهکاری نوجوانان: جدایی از مادر ضرورتاً موجب بزهکار شدن نمی شود.
سخن آخر
1- این نظریه به اهمیت رابطه عاطفی بین پدران و فرزندان توجهی نمی کند.
2- کودکان می توانند دلبستگی های متعددی ایجاد کنند و از طرف دیگر کیفیت دلبستگی مهم است نه کمیت آن.
3- این نظریه موجب بروز احساس گناه در مادران شاغل می شود.
حق مالکیت معنوی: این مطلب توسط تیم تحقیق و آماده سازی پی اس ایران تهیه شده است و هر نوع ارجاع به آن باید مستقیم به این وب سایت ارجاع داده شود.
منبع: جان بالبي نويسنده: كتايون خوشابي – الهام ابوحمزه ناشر: دانژه، 1386. خلاصه سازی توسط گروه پی اس ایران