فرا ديدي بر روانشناسي باليني
فرا ديدي بر روانشناسي باليني:
سير تاريخي، تحمل ابهام و افق هاي فرارو
گردآوري و نگارش: احمدرضا محمدپوریزدی، عضو انجمن علمي روانشناسي باليني ايران
- مقدمه
اين مقاله ميكوشد تا نگاهي اجمالي به سير تحول روانشناسي باليني در دنيا و كشورمان داشته باشد، تا از اين رهگذر به معرفي اين رشته پويا و كاربردي بپردازد. روانشناسي از تمام نظامهاي علمي موجود قدمت بيشتري دارد. ميتوان ريشههاي آن را تا قرن چهارم و پنجم قبل از ميلاد با دانشمنداني چون افلاطون وارسطو دنبال نمود. ولي به قول هرمن ابينگهوس ، قرن 19، ”روانشناسي پيشينهاي دراز اما تاريخچهاي كوتاه دارد (شولتز و شولتز، 1372، ص 18).
امروزه، روانشناسي از سنين خردسالي و نوجواني گذشته و پا به مرحله جواني و بزرگسالي گذاشته است و به درجهاي از ثبات و استحكام رسيده است (شاملو، 1370). روانشناسي با در نظر گرفتن نيازهاي طبيعي انسان و درك روح زمان ، به عنوان پرچمدار مطالعه پيچيدگيهاي بشر امروز به شاخههاي متعدد و متنوعي تقسيم شده است: روانشناسي باليني، توانبخشي ، سلامت ، شخصيت ، صنعتي، عصب شناختي ، عمومي، كودكان استثنايي ، آموزشگاهي از جملة اين گرايشها هستند.
- تعريف روانشناسي باليني و قلمرو آن
قلمروي روانشناسي باليني، پژوهش، آموزش و خدمات مرتبط با كاربرد اصول، روشها و ابزارها را در برميگيرد كه به درك، پيشبيني و درمان نابهنجاري، ناتواني و ناراحتيهاي شناختي، هيجاني، زيستشناختي، روانشناختي، اجتماعي و رفتاري كمك ميكند؛ و در گسترة وسيعي از جمعيتهاي در جستجوي درمان كاربرد دارد (رزنيك ، 1991).
نقشهاي ششگانة روانشناسان باليني عبارتند از: ارزيابي و تشخيص، مداخله و درمان، مشاوره، آموزش و سرپرستي يا نظارت بر روان درمانيها، پژوهش و مديريت. غالب كارهاي روانشناس باليني در جهت درمان، تشخيص، تربيتي- آموزشي و پژوهشي هدايت ميشود (دادستان و منصور، 1366). و براي اين مهم، فرد با تمام پيچيدگيهايش مورد مطالعه قرار ميگيرد.
با اين وجود، اگر روانشناسي باليني را با توجه به جنبه كاربردياش بررسي كنيم دو جنبه قابل تمايز است: يكي بررسي وضع فرد و ديگري تشخيص و درمان آن چه كه در فرد سازش نيافته تلقي ميشود. اين دو جنبه ميتوانند مستقل يا در هم آميخته مشاهده شوند (همان منبع).
بر اساس زمينهيابيهاي صورت گرفته بين سالهاي 1973 تا 1995 در امريكا، روانشناسان باليني بيشتر وقت خود را صرف روان درماني ميكنند (86 درصد)؛ تشخيص و ارزيابي نيز يكي ديگر از فعاليتهاي مهم روانشناسان باليني است (74 درصد)؛ با اين حال فعاليتهاي تحقيقاتي در اين حوزه رو به افزايش گزارش شده است (47 درصد)؛ (فيرس و ترال ، 1381).
روان درماني ميتواند به شكل انفرادي، گروهي يا خانوادگي انجام شود. با توجه به نوع مشكل، نوع روان درماني هم ميتواند تغيير كند. در برخي موارد روان درماني، بينشي در مورد علل رفتارهاي نامطلوب ايجاد كرده يا منظور فرد از انجام رفتارش را آشكار ميسازد. در موارد ديگر جو يا اتمسفر اطمينان بخش و قابل اعتماد بين درمانگر و درمانجو منجر به حذف يا تضعيف سازوكارهاي ناتوان كننده ميشود. يا ممكن است است درمانجو مهارتهاي لازم براي مقابله با مشكلات را بياموزد (فيرس و ترال، 1381).
- تفاوتها و شباهتها با حوزههاي مرتبط
با توجه به نقشهاي ششگانه ذكر شده، روانشناسي باليني خدمات مشاورهاي را نيز دربر ميگيرد. به طور سنتي مشاور با افراد بهنجار يا افرادي كه كمي ناسازگارند كار ميكند، و از نظر تاريخي، روانشناسي مشاوره يد طولايي در مشاورة شغلي و تحصيلي دارد (همان منبع). هر چند، علاقة روز افزوني به رواندرماني و فنون آن در بين مشاوران هم ديده ميشود.
در اين ميان، شايد اين پرسش به ذهن متبادر شود كه ساير افرادي كه دست به روان درماني ميزنند و اغلب پزشك هستند چه وضعيتي دارند. واقعاً نميتوان به اين پرسش پاسخ روشني داد. يك روانپزشك ، پزشكي كه پس از يك دورة هفت ساله مدرك پزشكي عمومي گرفته و پس از سه سال دورة رزيدنتي تخصص ميگيرد، و حتي پزشك عمومي هم مي تواند رواندرماني كند.
در مورد پزشك عمومي كه در دورة عمومي خود مجموعاً يازده واحد نظري و عملي (راهنماي آموزشي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات درماني ايران، 1382) روانشناسي را ميگذراند، ترديدها و اما و اگرهاي زيادي وجود دارد. ليكن، با توجه به مطالعه رفتار و فرآيندهاي دخيل آن در روانپزشكي، اقدام به روان درماني در اين حوزه در مقايسه با ساير شاخههاي پزشكي توجيه علمي و تاريخي مستدل و محكمي دارد.
هر چند زير بناي مسلط در روانپزشكي زيستشناسي است و تجويز دارو در آن ارجحيت دارد و روانپزشكان به واسطة آموزش پزشكي خود گاهي مثل يك پزشك عمل ميكنند. با اين حال با تمركز شماري از آنها بر روان درماني و تشخيص روانپزشكي، خيلي زود مهارتهاي صرف پزشكي كمرنگتر از سابق ميشود (فيرس و ترال، 1381، ص 19). هرچند اين تفاوتهاي سنتي بين روانپزشك و روانشناس باليني در حال تغيير است ( فيرس و ترال، 1381 ؛ نجاريان و خدا رحيمي، 1376).
نكته مهم و قابل تذكر در اين جا اين است كه روانشناسي باليني از نظر تاريخي و نه ماهيتي از روانپزشكي تأثير پذيرفته است. روانپزشكي و روانشناسي باليني نزديكترين تخصصها به هم و مكمل يكديگرند. روانشناس باليني، پس از ديپلم چهار سال دورة كارشناسي، سه سال كارشناسي ارشد و پنج سال دورة دكتري را پشت سر ميگذارد. به عبارت ديگر، متخصص باليني حدود دوازده سال با پيچيدگيهاي روان آدمي آشنا و مأنوس ميشود.
- سير تاريخي روانشناسي باليني در دنيا
ريشه و سرآغاز روانشناسي باليني را ميتوان به گونههاي مختلف و شيوههاي متعدد مشخص كرد. در اين ميان نقش سليقه پررنگ است. اين كه روانشناس تحت تعليم چه مكتبي آموزش ديده باشد بر اين سليقه تأثير ميگذارد. به عنوان نمونه، آلمان سرچشمه روانشناسي آزمايشي و علمي نوين است، فرانسه مهد پرورش آسيبشناسي رواني و انگليس منشاء روانسنجي و اندازهگيري آماري استعدادهاي انسان و هم چنين نظريههاي تكامل نگر دارويني است (برينگ، 1374).
امروزه ميتوان گفت بيش از نيمي از روانشناسان جهان امريكايي هستند (شولتز و شولتز، 1372، ص 23). به اين ترتيب سير تحولي روانشناسي باليني بيشتر متأثر از سير تحولي در اين كشور است. اگر بخواهيم آغاز روانشناسي باليني را از شكلگيري آن به عنوان يك حرفه در نظر بگيريم، چهار مرحله تاريخي برجسته است.
الف- آغاز حرفه (1914-1892)
در سال 1892 انجمن روانشناسي امريكا (APA) پايهگذاري شد. اين انجمن در بدو تأسيس 26 عضو رسمي داشت كه تا 1986 به شصتويك هزار نفر رسيد، اين در حالي است كه در 1994 به هفتاد و هفت هزار عضو و با بودجهاي بالغ بر 54 ميليون دلار ارتقاء يافت (فيرس و ترال، 1381).
از وقايع مهم ديگر اين دوره ميتوان به راهاندازي اولين كلينيك روانشناختي ويتمر در سال 1896 اشاره كرد. لايتنرويتمر را پدر روانشناسي باليني ناميدهاند (شاملو، 1370). تأسيس كميتههاي بهداشت رواني در سال 1908 در امريكا، و نيز قبل از آن، 1906، ساخت آزمون هوشي كودكان بينه- سيمون در فرانسه از رويدادهاي تأثيرگذار اين دوره است.
ب- فرا رسيدن عصر روانشناسي باليني (1954- 1916)
با تدوين آزمون هوش بزرگسالان استنفورد- بينه در سال 1916 در امريكا تعارضي در روانشناسي باليني ايجاد شد كه اين حوزه به صورت علم بماند يا حرفه. گرايش به روانسنجي در اين دوره منجر به شكلگيري موسسه روانشناختي كتل در سال 1919 شد. تمايل به غربالگري افراد از نظر سلامت رواني به خصوص در مورد عقب ماندگي ذهني- جنبشي كه توسط بينه، ايتارد و سگن در اروپا آغاز شد- به شكل روز افزوني توسعه يافت.
در سالهاي بين دو جنگ جهاني، 1920- 1939، در اروپا گرايش به نظريهپردازي و شكلگيري مكاتب به وجود آمد. در امريكا هر چند رفتارگرايي پس از تسلط روانكاوي قدرت يافته بود ولي جهت گزيني روانشناسي باليني به سوي عمل و كاركرد بود. در اين سالها روانشناسي در امريكا تبديل به يك حرفه شد و از علمي بودن فاصله گرفت. بطوريكه در سال 1937 انجمن روانشناسي امريكا در قبال نيازهاي دانشمند در برابر متخصص دو قسمت شد، حركتي كه بعدها، در سال 1988، منجر به تشكيل جامعه روانشناختي امريكا (APS) شد.
در اين دوره مهمترين آزمونهاي رواني ابداع شدند، مثل: رورشاخ، اندريافت موضوع و … در خلال جنگ جهاني دوم هزارو هفتصد روانشناس امريكايي به خدمت گرفته شدند تا سربازان را از نظر كارآيي و سلامت غربال كنند.
ج- يكپارچگي و حرفهاي گرايي (1978- 1945).
در سال 1945 بخشهاي باليني و آكادميك (دانشگاهي) انجمن روانشناسي امريكا به هم ملحق شدند. يك سال بعد قانون ملي سلامت رواني در امريكا تصويب شد و ادارة بازماندگان جنگ (VA ) پس از تصويب شروع به تربيت روانشناسان باليني و تأمين بودجه آموزشي آنها نمود.
در اين دوره APA يكي از فعاليتهاي روانشناسان باليني را روان درماني ناميد كه مخالفت پزشكان را برانگيخت. حمايت دولت فدرال از كاهش آموزش دانشجو در روانشناسي عمومي به نفع روانشناسي باليني در سال 1975 از رويدادهاي تأثيرگذار اين دوره است.
د- پيگيري، خودمختاري و تعهد اجتماعي (2000- 1979)
كسب مجراهاي لازم قانوني تأثيرگذار و استحكام جايگاه روانشناسي باليني ويژگي اين دوره است. اظهار نظرهاي اجتماعي- سياسي روانشناسان باليني در دهة 80 قرن بيستم در امريكا دربارة موضوعاتي چون سقط جنين، تلاش براي جلب آراء نمايندگان مجلس در مورد مبتلايان به ايدز و حمايت از حقوق كودكان و ساير اقشار آسيبپذير از فعاليتهاي مهم اين دوره است.
روانشناسي باليني از مرزهاي انجمن، APA، و تنها شعبة 12 آن بودن فراتر رفت و نقش فعالتري در فعاليتهاي اجتماعي- سياسي عهدهدار شد.
در سال 1991 تلاشهايي براي تجويز داروهاي روانپزشكي بر پايه اورژانس توسط روانشنلسان باليني انجام شد كه عمده اين تلاشها در جورجيا و كاليفرنيا صورت گرفته است. حق كار مستقل در بيمارستانها در 1990 در كاليفرنيا، از موفقيتهاي ديگر اين دوره است. اين در حالي است كه ارايه خدمات روانشناسي باليني در اين دوره توسط بيمه حمايت ميشد.
- سير تحول روانشناسي باليني در ايران
سير تاريخي روانشناسي باليني در ايران با تاريخچهاي 40 ساله در بند دادههاي كم و بيش متناقضي است.
در دهة 1340 به موازات تغييرات دانشگاهي در ايران تغييرات عمدهاي در قلمرو روانشناسي رخ داد. از جمله، انتشار اولين كتاب روانشناسي عمومي در اين دوره تحت عنوان اصول روانشناسي بر تجديد چاپهاي پيدرپي كتاب علمالنفس ياروانشناسي از لحاظ تربيت پايان داد. در اين دهه جدايي روانشناسي از فلسفه و سپس تعليم و تربيت زمينهساز ايجاد دورههاي كارشناسي و كارشناسي ارشد شد (دادستان و منصور، 1366، ص 23).
در اوايل دهة 50، اولين دوره كارشناسي ارشد روانشناسي باليني در بيمارستان روزبه توسط گروه روانپزشكي دانشكده پزشكي دانشگاه تهران گشايش يافت(شاملو، 1370، ص4). اين مهم در حالي صورت گرفت كه دورة كارشناسي روانشناسي باليني داير نشده بود ( دادستان و منصور، 1366، ص23). اولين درس گروه روانشناسي دانشگاه تهران در سال 1344 ارايه شد (شاملو، 1370، ص 41). در اين سال درسي كه در مقطع كارشناسي و كارشناسي ارشد تحت عنوان روانشناسي عملي تدريس ميشد حذف، و تدريس روانشناسي باليني با تمركز بر زمينه تشخيص آغاز شد (دادستان و منصور، 1366، ص 23 و 24).
در سال 1345، اولين كتاب روانشناسي باليني توسط سعيد شاملو از طرف دانشگاه تهران منتشر شد و يك سال بعد نخستين كلينيك روانشناسي در دانشگاه تهران تحت عنوان ”مركز مشاوره و راهنمايي“ شكل گرفت (شاملو، 1370، ص 49).
اولين تيم كلينيكي ايران در انجمن ملي حمايت كودكان در سال 1342 و در چهارچوب ”كلينيك هدايت كودك“ پايهگذاري شد (دادستان و منصور، 1366، ص 24). يك سال بعد مركز مشاهدات رواني امكان مشاهده شبانهروزي كودكان را فراهم ساخت (همان).
تا سال 1350، روانكاوي تقريباً رويكرد مسلط بود، ليكن با انتشار نخستين گزارش تحقيقي درباره رفتار درماني (شاملو و براهني، 1350 به نقل از قاسمزاده، 1370) تحولي در مداخلات درمان رخ داد. اين گزارش درباره دختر 19 سالهاي بود كه دچار ترس مرضي از گربه بود و استفاده از حساسيتزدايي منظم در درمان وي به عنوان يك فن رفتاري به كار رفت. پنج سال بعد اولين درس رفتار درماني در دوره كارشناسي ارشد روانشناسي باليني دانشگاه تهران تدريس شد (قاسمزاده، 1370؛ ص 30 و 31).
از سال 1365، انستيتو روانپزشكي تهران به عنوان يكي از واحدهاي دانشگاه علوم پزشكي ايران عهدهدار تربيت كارشناسي ارشد روانشناسي باليني شد ( راهنماي آموزشي …). دو سال بعد در برنامه كشوري بهداشت روان، روانشناسان باليني در تيم بهداشت روان گنجانده شدند( شاهمحمدي، 1381).
در سال 1374، انجمن روانشناسي ايران تأسيس شد. دو سال بعد اولين دوره دكتري روانشناسي باليني بصورت مشترك بين انستيتو روانپزشكي تهران و دانشگاه بهزيستي راهاندازي شد (راهنماي آموزشي …).
در سال 1380 انجمن علمي روانشناسي باليني ايران بنيان نهاده شد. و سال بعد اولين فارغ التحصيل دوره دكتراي روانشناسي باليني در انستيتو روانپزشكي تهران از رساله دكتراي خود دفاع كرد (خبر نامه انجمن علمي روانشناسي باليني ايران، 1381).
در 7 بهمن 1381، قانون تاسيس نظام روانشناسي و مشاوره جمهوري اسلامي ايران به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد و جهت بررسي و تائيد به شوراي نگهبان ارسال گرديد. شوراي نگهبان پس از بررسي، طرح را با حدود 15 مورد اشكال جهت بازنگري و اصلاح به مجلس بازگرداند. پس از انجام اصلاحات و برطرف كردن اشكالات، طرح به شوراي تشخيص مصلحت نظام ارجاع گرديد، كه در 9 ارديبهشت 1382 به تصويب اين شورا رسيد و در تاريخ 15 ارديبهشت پس از تصويب نهايي مجلس براي اجرا به دولت ابلاغ شد.
اولين دوره انتخابات اين نظام در تاريخ 12/5/82 برگزار شد ، و بدين ترتيب نظام بطور رسمي كار خود را آغاز نمود. تشكيل سازمان نظام روانشناسي و مشاوره غنيمتي است. اميد است اوضاع نابهنجار روان درماني و مشاوره به واسطة نظام سروسامان بگيرد. بيشك، پويايي و نشاط انجمن علمي روانشناسي باليني ايران و همكاري نزديك آن با نظام ميتواند به اين مهم جامة عمل بپوشاند. در اين ميان، افرادي به علت فقدان يك مرجع ناظر از موقعيت سوء استفاده نموده و در كسوت روان درمانگر، روانكاو و امثال آن بهداشت رواني اجتماع را به مخاطره انداخته و اصول اخلاق حرفهاي درمان را زير پا مي گذارند.
با كمال تأسف برخي نيز آگاهانه ميكوشند مرزهاي درمان را با سفسطه و تحريف مغرضانه غيرعلمي مخدوش، و مغشوش نمايند كه اميد است با شكل گيري نظام روانشناسي و مشاوره جمهوري اسلامي ايران مشكلات موجود در اين زمينه بر طرف گردد.
- منابع و مآخذ
ـ انجمن علمي روانشناسي باليني ايران
(1381). خبرنامه. سال اول، شماره 1.
ـ بُرينگ، ادوين جي. (1374). تاريخ علم روانشناسي. ترجمه: سعيد شاملو. جلد 1و2، تهران: انتشارات رشد.
ـ دادستان، پريرخ، منصور، محمود.
(1366). روانشناسي باليني پرون و پرون- مقدمه تهران: چاپخانه دريا.
ـ دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشت درماني ايران. (1382). راهنماي آموزشي.
ـ شاملو، سعيد. (1370). روانشناسي باليني. تهران: انتشارات رشد.
ـ شاه محمدي، داوود (1381). ضرورت تجديد نظر در برنامه كشوري بهداشت روان. فصلنامه انديشه و رفتار، سال هفتم، ضميه شماره 4، ص 55- 39.
ـ شولتز، دوانپي، شولتز، سيدني الن. (1372). تاريخ روانشناسي نوين. ترجمه علياكبر سيف و همكاران. جلد 1و2، تهران: انتشارات رشد.
ـ فيرس، ايي جري، ترال ، تيموتي. جي.
(1381). روانشناسي باليني. ترجمه: مهرداد فيروز بخت با همكاري وحيده عرفاني. تهران: انتشارات شيداسب.
ـ فوكو، ميشل. (1382). تاريخ جنون، ترجمه: فاطمه ولياني. تهران: هرمس.
ـ قاسم زاده، حبيبالله. (1370). رفتار درماني: زمينه، دورنما، مسايل. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران.
ـ مجله روانشناسي، ش 25، سال هفتم، ش 1، بهار 1382. ص 88.
– نجاريان، بهمن و خدا رحيمي، سيامك (1376). روانشناسان باليني و امتياز تجويز دارو. فصلنامه تازه هاي رواندرماني، سال اول، شماره 3 و 4 ، ص 49 – 28.
http:web.Uvic.Ca/psyc/ couresmenteial/ psyc 365/ LM.Hist 1.html.
http:web.Uvic.Ca/psyc/ couresmenteial/ psyc 365/ LM. Hist 2.html.
چطور به این مقاله ارجاع دهیم:
محمدپوریزدی، احمدرضا. (۱۳۸۱). فرادیدی بر روانشناسی بالینی: سیر تاریخی، تحمل ابهام، و افقهای فرارو. خبرنامه انجمن علمی روانشناسی بالینی ایران، سال اول شماره نخست. نقل از سایت پی اس ایران.